حکمت الهی
به نظر میرسد بهترین و دقیقترین پاسخ به این پرسش این است که علت و راز اصلی غیبت را خدا میداند. توضیح آن که ما به حکیم بودن خداوند اعتقاد داریم و بر این باوریم که خدای متعال کار عبث و بیحکمت انجام نمیدهد. همه کارهای او حکمتی دارند هرچند ممکن است حکمت بسیاری از کارهای او برای عموم مردمان روشن نباشد. به هر حال، از آنجا که طرح امامت طرحی الهی است، حضور و غیبت امامان نیز وابسته به اراده و حکمت خداوند است. بر این اساس، میگوییم حکمت خداوند چنین اقتضا کرده است که دوازدهمین امام را برای مدتی نامعلوم از دیدگان عموم انسانها پنهان کند
حکمت الهی
به نظر میرسد بهترین و دقیقترین پاسخ به این پرسش این است که علت و راز اصلی غیبت را خدا میداند. توضیح آن که ما به حکیم بودن خداوند اعتقاد داریم و بر این باوریم که خدای متعال کار عبث و بیحکمت انجام نمیدهد. همه کارهای او حکمتی دارند هرچند ممکن است حکمت بسیاری از کارهای او برای عموم مردمان روشن نباشد. به هر حال، از آنجا که طرح امامت طرحی الهی است، حضور و غیبت امامان نیز وابسته به اراده و حکمت خداوند است. بر این اساس، میگوییم حکمت خداوند چنین اقتضا کرده است که دوازدهمین امام را برای مدتی نامعلوم از دیدگان عموم انسانها پنهان کند.
یکی از شاگردان امام صادق (ع) به نام عبدالله بن فضل هاشمی، میگوید از امام صادق شنیدم که فرمودند: برای صاحب این امر غیبتی است که چارهای از آن نیست و هر باطلگرایی در آن به تردید خواهد افتاد؛ به آن حضرت عرض کردم که فدایت شوم فلسفه این غیبت چیست؟ در پاسخ فرمود: اجازه آشکار کردن دلیل آن را برای شما نداریم. عرض کردم: حکمت و راز غیبت او چیست؟ در پاسخ فرمود: حکمت غیبت او همانند حکمت غیبت حجتهای الهی پیشین است.
به درستی که حکمت غیبت او آشکار نمیشود مگر پس از ظهورش؛ همانگونه که حکمت کارهای خضر در سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و درست کردن دیوار برای موسی آشکار نشد مگر هنگام جدایی آن دو. ای ابا فضل، مسأله غیبت، امری از امور الهی و سرّی از اسرار خداوندی و غیبی از غیبهای الهی است و هرگاه بدانیم که خدای عزوجل حکیم است، حکیمانه بودن همه کارهای او را تصدیق خواهیم کرد، هرچند دلیل آن برای ما روشن نباشد.
برخی معتقدند وجود امام (ع) همچون خورشید است که با چشم عادی نمیتوان آن را دید و عدم مشاهده جمال امام (ع) به ضعف دیدگان ما باز میگردد.
این دیده نیست لایق دیدار روی دوست چشمی دگر بده که تماشا کنم ترا
و در تعبیری دیگر، وجود امام (ع) همچو هوای پاکیزه است که همه جا را فرا گرفته و بدون آن زندگی ممکن نیست، هرچند نمیتوان هوا را دید. نظر شما درباره این رویکرد چیست؟ آیا میتوان گفت که آن چه دلیل میخواهد عدم درک ما نسبت به وجود حضرت است نه غیبت ایشان؟
با وجود این، در برخی از روایات مهدویّت به برخی از اسرار و علل غیبت اشاره شده است که در ادامه پارهای از آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
حفظ جان امام زمان
با نگاهی اجمالی به سرگذشت سایر امامان به خوبی دانسته میشود که برای هیچ یک از امامان پیشین شرایط برقراری و تشکیل حکومت عدل اسلامی فراهم نشد. امام علی (ع) در دوران کوتاه خلافت ظاهری خود با جنگهای متعددی روبهرو شد و موفق به برقراری حکومت اسلامی و عادلانه مورد نظر خود حتی در محدوده شهرها و مناطق تحت حاکمیّتش نشد. پس از وی امام حسن (ع) نیز با دسیسه معاویه مجبور شد برای حفظ اسلام به صلح تحمیلی تن دهد و وقتی نوبت به امام حسین (ع) رسید، آن حضرت چارهای جز قیام ندید و با شهادت مظلومانه خود توانست اسلام را از نابودی حتمی نجات دهد. سایر ائمه نیز به تحکیم مبانی عقیدتی و نشر معارف و احکام اسلامی و تربیت و تهذیب نفوس مستعد پرداختند و تا جایی که شرایط اجازه میداد به صورت مخفیانه مردم را به مبارزه با ظالمان و جبّاران دعوت میکردند و آنان را به تشکیل حکومت الهی مهدوی امیدوار میساختند. و بالاخره یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
به هر حال، امامان معصوم علیهم السلام توانستند به مدت دو قرن و نیم تلاش و مجاهدت طاقتفرسا، حقایق بسیار زیادی از اسلام را برای مردم بیان کنند: بخشی را به صورت عمومی و بخشی را به صورت خصوصی برای شیعیان و اصحاب خاص خود بیان کردند. و بدین ترتیب معارف اسلامی در ابعاد گوناگونش در جامعه انتشار یافت و بقای شریعت محمدی تضمین شد. و ضمناً در گوشه و کنار کشورهای اسلامی گروههایی برای مبارزه با حاکمان ستمگر تشکیل گردید و دست کم توانستند تا حدودی جلو ستمها و خودسریهای جبّاران را بگیرند. (محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 2 -1، ص 385).
ولی آنچه که وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را برمیانگیخت وعده ظهور حضرت مهدی بود که هستی آنان را تهدید میکرد. از اینرو، حاکمان و مستبدّان معاصر با امام حسن عسکری به شدت ایشان را تحت نظر قرار دادند که اگر فرزندی برای آن حضرت متولد شود او را به قتل برسانند و خود آن بزرگوار را نیز در عنفوان جوانی به شهادت رساندند. ولی اراده خدای متعال بر این قرار گرفته که حضرت مهدی متولد و برای نجات جامعه بشری ذخیره شوند.
بنابراین، با توجه به زندگی امامان پیشین، به روشنی میتوان فهمید که اگر امام زمان، که واپسین ذخیره الهی برای امت اسلامی و همه جهانیان است، از نظرها پنهان نمیشد، حاکمان جبّار او را نیز مانند اجدادش به شهادت میرساندند. انگیزه سلاطین و حاکمان، برای به شهادت رساندن وجود مقدس ولی عصر (عج) به مراتب بیشتر از سایر امامان بوده است. زیرا اخباری که از پیغمبر اکرم به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین پیشوای مسلمانان و واپسین جانشین پیامبر، حکومت کفر را از روی زمین برخواهد چید. همین مسأله باعث شده بود که سلاطین و جبّاران در صدد برآیند که نگذارند امام زمان متولد شود و اگر تولد یافت، او را به شهادت برسانند. (محمدتقی مصباح یزدی، آفتاب ولایت، صص 122 - 121).
نتیجه آنکه، یکی از دلایل و عوامل غیبت آن حضرت محفوظ ماندن از شرّ جبّاران و ستمگران است. این حقیقت در بسیاری از روایات اهل بیت (ع) تصریح شده است و آنگونه که از روایات استفاده میشود، از زمان پیامبر اکرم، چنین مسألهای پیشبینی شده بود. امام صادق (ع) در حدیثی از پیامبر اکرم نقل میکند که فرمودند:
مهدی چارهای جز غیبت ندارد. عرض شد: چرا ای رسول خدا؟ در پاسخ فرمودند: به سبب ترس از کشته شدن. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، باب 20، ص 90، ح 1).
البته باید توجه داشت که این ترس، ترسی شخصی نبوده است بلکه، منظور از آن، ترس از ناتمام ماندن برنامه الهی و ترس از عدم تحقق وعده خداوند درباره برقراری عدل و داد در سراسر گیتی است. زیرا همانطور که گفتیم، مهدی موعود، تحقق بخش همه اهداف پیامبران و اولیای الهی است. غایت عملی برانگیختن پیامبران است. پس اگر به سبب ترس از قتل، از دیدگان غایب شده است، ترسی شخصی نیست بلکه، برای ترس از ناتمام ماندن تلاشها و مجاهدتها و مبارزات همه پیامبران و صالحان در طول تاریخ است.
ممکن است گفته شود که اگر علت غیبت امام زمان همین مسأله باشد، آیا خداوند نمیتوانست جان او را از شرّ دشمنان محفوظ دارد و اجازه تعدی و تجاوز به حریم آن بزرگوار را به هیچ کس ندهد؟ پاسخ این پرسش روشن است. البته خداوند قادر مطلق است و برهر کاری تواناست و میتوانست حتی تصور تجاوز به حریم حضرت مهدی را از ذهن دشمنانش بیرون کند و حتی میتوانست همه دشمنان او را در یک لحظه به یاران وفادار برای او تبدیل نماید. اما روشن است که چنین کاری با اختیار و آزادی بشر در انتخاب مسیر زندگی خود منافات دارد. سنت الهی این است که هم قدرت انتخاب راه هدایت را به بشر بدهد و هم توانایی حرکت اختیاری در مسیر ضلالت را. این خود بشر است که باید با اختیار و آگاهی و با اراده آزاد مسیر خود را انتخاب نماید. و الا خداوند میتوانست از همان ابتدا بشر را نیافریند و یا پس از آفرینش او میتوانست وی را جبراً به سوی هدایت بکشاند.
ممکن است گفته شود اگر خدای متعال به دلیل لیاقت نداشتن مردم برای پذیرش حکومت حق و به منظور حفظ جان امام زمان، آن وجود مقدس را از نظرها غایب کرده است، چرا درباره سایر امامان این عمل را صورت نداده است؟ مگر آن بزرگواران نیز خواهان اجرای عدالت و برقراری حکومت اسلامی نبودند؟ آیا بهتر نبود در همان گام اول پس از رحلت رسول اکرم، یعنی پس از آنکه مردم ولایت امام علی را نپذیرفتند و یا در زمان امام حسن و یا در زمان امام حسین چنین برنامهای اجرا میشد؟
در پاسخ باید گفت که خدای متعال، هدایت مردمان و ارائه مسیر سعادت را بر عهده گرفته است. فرستادن پیامبران نیز به منظور اتمام حجّت بر مردمان بوده است: لِئلّا یَکوُنَ للنّاسِ عَلَی اللهِ حُجّةٌ بَعدَ الرّسُل. (نساء (4)، 165) این کار نیز باید به گونهای باشد که انسانها بتوانند راه حق را از باطل تشخیص دهند. خداوند با ظهور پیامبر اسلام، واپسین و کاملترین برنامه را برای سعادت بشر نازل کرد و در دسترس مردمان قرار داد. اما، همانطور که در بیان ضرورت وجود امام گفته شد، اگر پس از پیامبر انسانهای معصومی نبودند که حقیقت قرآن و پیام الهی را بدانند و برای دیگران بیان کنند، طولی نمیکشید که این حقایق و به طول کلی حاصل زحمات همه پیامبران الهی، به دست فراموشی سپرده میشد. بسیاری از احکام اسلام بود که مردم بارها شاهد اجرای آن بودند اما پس از چندی این احکام فراموش میشد؛ به عنوان مثال، پیامبر در طول بیست و سه سال به صورت شبانهروزی، پیش چشم مردم وضو گرفته بود و همه مردم وضو گرفتن او را دیده بودند؛ اما پس از رحلت پیامبر اکرم، طولی نکشید که این بحث پیش آمد که آیا حضرت، آب را از آرنج به پایین میریخته است یا از انگشتان به طرف آرنج! حقیقت آن است که اگر اهل بیت پیامبر نبودند اهل سنت نیز از اسلام خبری نداشتند. اسلام اهل سنت نیز مرهون زحمات اهل بیت است. بزرگان و عالمان آنها شاگردان اهل بیت بوده و به شاگردی نزد آنان افتخار میکردهاند. اگر امیرمؤمنان پس از پیامبر اکرم غیبت میکرد طولی نمیکشید که حقایق اسلام به کلی فراموش میشد. بنابراین، حکمت الهی در آن زمان اقتضا میکرد که در طول بیش از دو قرن، امامان معصوم با تمام قدرت، حقایق اسلام را در زمین گسترش دهند. فعالیت امامان در گسترش و تبلیغ اسلام به حدی بود که دیگر امکان از بین بردن آن وجود نداشت. وقتی امام دوازدهم به خلافت رسید، بقای اسلام در زمین با تلاشهای یازده امام پیشین تضمین شده بود. در این هنگام میشد که این گوهر گرانبها را برای روزگار دیگری ذخیره کرد؛ اما اگر امامان قبلی میخواستند از چشم مردم غایب شوند، اسلام به کلی از صحنه زمین محو میشد
امتحان الهی
در بعضی از روایات آزمایش و امتحان مردم، به منظور تشخیص مقدار پایداری و بردباری آنان، به عنوان یکی دیگر از حکمتهای غیبت معرفی شده است. امام موسی کاظم (ع) در این باره فرمود:
ای فرزندان من، خدا را خدا را که مواظب دین خود باشید؛ مبادا کسی شما را از آن گمراه کند. بدانید که برای صاحب این امر (مهدی موعود) چارهای جز غیبت نیست. (غیبت او آنقدر طولانی خواهد بود) که مؤمنان به او از او رویگردان میشوند. این چیزی نیست جز ابتلایی از ناحیه خداوند که انسانها را با آن آزمایش میکند. (محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج 1، کتاب الحجة، باب 136، حدیث2).
فراهم آمدنِ زمینه پذیرش حق در جهان
درست است که بر اساس اعتقاد شیعیان حقانیّت و مشروعیّت حکومت، به ویژه حکومت ائمه اطهار، از ناحیه خداوند است و خداوند برای نصب و تعیین امام هرگز جایگاه مردمی و میزان مقبولیت عمومی فرد را مدنظر قرار نمیدهد؛ اما تحقق حکومت الهی وابستگی صد درصد به اراده و خواست و پذیرش مردمان دارد. و به همین دلیل بسیاری از ائمه اطهار چون از مقبولیت و پذیرش عمومی برخوردار نبودند، نتوانستند حکومت اسلامی را محقق سازند. همانطور که پیشتر اشاره شد، مهدی موعود ذخیرهای است برای تحقق حکومت الهی در سراسر گیتی. روشن است که اقامه عدل الهی در سراسر گیتی متوقف بر پذیرش و آمادگی جمع قابل توجهی از مردم در گوشه و کنار جهان است. و از طرفی میدانیم که در آغاز امامت امام زمان چنین آمادگیای فراهم نبود، و از طرفی خدای بزرگ میداند در آینده، زمانی فرامیرسد که بیشتر مردم، لیاقت حکومت عدل الهی را مییابند، بر این اساس با غایب ساختن امام زمان، آن حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم برای جهانی سازی عدل و معرفت و عبودیت فراهم آید.
توضیح آن که، (ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آفتاب ولایت، ص 123 - 122) در آستانه ظهور امام زمان، هرچند زمین پر از ظلم و جور میشود، اما آمادگی برای پذیرش حق در میان مردم بیش از پیش خواهد شد. میتوان چنین وضعیتی را در قالب مثالی عادی تصور کرد: شخصی را فرض کنید که سرش درد میگیرد و این سردرد چنان به او فشار میآورد که آسایش او را به کلی سلب میکند و هیچ عضو سالمی برای او باقی نمیگذارد. چنین فردی هر قدر هم که سرسخت باشد، عاقبت به پزشک مراجعه و به نسخه او عمل خواهد کرد. عالَم نیز همینگونه است. ستم و فاجعه و جنایت در این عالم، روزبه روز بیشتر میشود تا دنیا به جایی میرسد که از آن به مُلئَتْ ظَلماً و جوراً تعبیر میشود و این مثل همان مریضی است که هر چه درد او افزونتر میشود، آمادگیاش برای پذیرفتن نسخه پزشک بیشتر میشود؛ به ویژه وقتی راههای گوناگون را برای درمان بیماریاش میآزماید و از همه جا سرخورده میشود، در برابر نسخه طبیب به طور کامل تسلیم میگردد.